۱۳۹۲ مهر ۱۲, جمعه


                         بخشی از یادداشت نوری زاد با عنوان «چرا نقد می‌کنم؟».

من می‌گویم: به خاطر همه علاقه‌ها و آرزوهایی که برای آینده سرزمینم دارم نقد می‌کنم.
 می‌گویم: تا زمانی که رهبر!، پاسخگوی مسئولیت‌های فراوان خویش نیست، و بی اجازه مردم دست به اموالشان می‌برد، و تا زمانی که همه دستگاه‌های ریز و درشت کشور ذلیل مقام معظم رهبری‌اند، و تا زمانی که حاکمان ما به اسم ما و با پول ما در سوریه و عراق خون می‌ریزند، و تا زمانی که نمایندگان مجلس در غرقابی از بزدلی مستغرق‌اند، و تا زمانی که روحانیان حکومتی به هر کجا سر فرو می‌برند و بابت مفت‌خوری‌ها و خسارت‌های‌شان به بنی‌بشری اعتنا ندارند، و تا زمانی که سرداران فربه سپاه به خراشیدن جان و جسم جامعه مشغول‌اند، و تا زمانی که شعبون بی‌مخ‌های بیت رهبری جلوی چشم نیروهای انتظامی عربده می‌کشند و می‌زنند و تخریب می‌کنند و از دیوار سفارتخانه‌ها بالا می‌روند و کسی نیز جلودارشان نیست، و تا زمانی که دزدان دانه‌درشت در امنیت‌اند و دستگاه قضا نیم‌نگاهی نیز بدانان نمی‌کند، و تا زمانی که آدم‌های کوچک بر سر مسندهای بزرگ خیمه بسته‌اند، و تا زمانی که حاکمیت به اسم اسلام، پوست از تن اسلام و انسانیت می‌درد، و تا زمانی که یک جمعیت قلیل، برای جمعیتی کثیر نسخه می‌پیچند، و تا زمانی که اقلیت‌های ما از حقوق برابر برخوردار نیستند، و تا زمانی که فرزندان راستین ما در زندان‌اند، بله، تا زمانی که جمعی از آیت‌الله‌های جامانده در سیصد سال پیش ما با فتاوای خود، و تحکم احکام کهن و بی‌ربط، به روح و روان و شعور مردمان تیغ می‌کشند، باید نقد کرد. و من، نقد می‌کنم؛ بی اعتنا به خوشامد کسانی و بدآمد کسانی دیگر.

هیچ نظری موجود نیست: