۱۳۹۲ آبان ۱۳, دوشنبه

گروگان‌گیرهایی که گروگان شدند

بخشی از یک مقاله بلند - سایت خودنویس                                              
اصغرزاده، طراح اصلی اشغال سفارت آمریکا می‌گوید: «ما گروگان آن گروگان‌گیری شدیم»... نه شاه را به ایران بازگرداندند و نه دارایی‌های ایران آزاد شد...بسیاری از آن دانشجویان هم سال‌ها گروگان نظام بوده‌اند.
                                                 اتمام یک انقلاب 

اشغال سفارت آمریکا به انقلاب دوم ملقب شد، اما این انقلاب ۴۴۴ روز بعد و با آزادی گروگان‌های آمریکایی تمام شد. با اینکه دانشجویان وعده داده بودند تنها ۳ روز سفارت را در تسخیر خود نگاه خواهند داشت، اما انگار کاری را که آنان شروع کرده بودند قرار نبود خودشان هم تمام کنند. در روایتی غالب می‌گویند راست گرایان آمریکایی از این موقعیت استفاده کردند تا بتوانند دولت دموکرات کار‌تر را به زمین بزنند. این روایت در صورت تاریخی‌اش درست می‌نماید، چه که وقتی «رونالد ریگان» پا به کاخ سفید گذاشت، گروگان‌ها نیز آزاد شدند. در واقع گروگان‌های آمریکایی، تنها گروگان دانشجویان نبودند. آن‌ها گروگان سیاسی حزب جمهوری‌خواه برای نشان دادن ناکارآمدی دولت کار‌تر نیز بودند. ابراهیم یزدی از راویان برجسته‌ی این دیدگاه است: «یک اراده نافذی درجهت ادامه گروگان‌گیری با هدف شکست کار‌تر در انتخابات ریاست جمهوری امریکا وجود داشته است. گروگان‌ها را برای آزادی به فرودگاه مهرآباد بردند و سوار هواپیما کردند. اما به هواپیما‌ی حامل گروگان‌ها درست در لحظه‌ای اجازه پرواز و ترک ایران داده شد که ریگان وارد کاخ سفید وکار‌تر ازآن خارج شد. چه ارتباطی میان ادامه گروگان‌کیری برای مدت ۴۴۴روز و جلوگیری از انتخاب مجدد کارتر وجود داشته است؟»
به این بیافزایید ناکامی آمریکا در عملیات طبس به تاریخ ۵ اردیبهشت ۱۳۵۹-برای نجات جان گروگان ها- که پازل ناکامی کار‌تر را نیز کامل کرد و تنها ۹ کشته در دست آمریکاییان باقی گذاشت. طنز ماجرا این بود که بعد از عملیات طبس، دانشجویان برای آنکه مانع دستیابی احتمالی آمریکاییان به گروگان‌ها شوند، آن‌ها را تقسیم کرده و به شهرهای مختلف ایران گسیل داشته و در یکی از ساختمان‌های اصلی شهر موردنظر مستقر می‌کردند و بدین صورت وضعیت را بر این گروگان‌ها سخت‌تر می‌کردند. این شرایط سخت برای گروگان‌ها ادامه داشت و جمهوری اسلامی نیز توصیه و نصیحت کسی را قبول نمی‌کرد. از پاپ تا «مارگارت تاچر»، نخست وزیر وقت انگلستان. او نیز بدون اطلاع آمریکایی‌ها به آیت الله خمینی نامه نوشت و درخواست کرد جمهوری اسلامی گروگان‌ها را آزاد کند که با واکنش خاصی مواجه نشد.

مذاکرات پشت پرده همچنان ادامه داشت و در روز ۳۴۲‌ام اشغال سفارت بود که شرایط ایران برای آزادی گروگان‌ها اعلام شد: «بازگرداندن دارایی‌های شاه، تعهد به عدم مداخله در امور ایران، آزاد کردن دارایی‌های ایران در آمریکا و لغو ادعاهای آمریکا علیه ایران.» مجلس این طرح را تصویب می‌کند و کیفیت اجرای این طرح بر عهده‌ی دولت قرار می‌گیرد. «بهزاد نبوی» - مشاور اجرایی نخست وزیر- مامور پیگیری این مساله و مذاکره با آمریکاییان می‌شود. از آنجا که مجلس، مذاکرات مستقیم بین ایران و آمریکا را ممنوع کرده بود، دولت الجزایر به عنوان حافظ منافع ایران در آمریکا و کشور میانجی وارد می‌شود. پس از ماه‌ها چالش و مذاکره نهایتا بیانیه‌ی الجزایر که حاصل توافق آمریکا و ایران بود صادر می‌شود. هاشمی رفسنجانی پیرامون این توافق و بیانیه می‌گوید: «با درایت و دقت نمایندگان ایران و الجزایر، مذاکرات به نقطه قابل قبولی رسید و با دو لایحه‌ای که دولت توسط آقای بهزاد نبوی [در تاریخ ۲۲ دی ۱۳۵۹] در ارتباط با حل و فصل اختلافات مالی و حقوقی ایران و آمریکا و بازپس گرفتن اموالی شاه و بستگانش، به مجلس ارائه کرد و به تصویب رسید، مذاکرات سرعت بیشتری گرفت و به امضای سه سند [در تاریخ ۲۹ دی ۱۳۵۹] که به بیانیه الجزایر معروف گردید، منجر شد.»
تبعات و تاثیرات امروزین یک اتفاق ۳۴ ساله
اشغال سفارت آمریکا هنوز تبعات و اتفاقات خود را به همراه دارد. در تابستان همین سال در کنگره‌ی آمریکا تصویب شد که که هریک از ۵۲ گروگان آمریکایی که در گروگان جمهوری اسلامی بودند، برای هرروز گروگان بودنشان می‌توانند ۱۰ هزار دلار غرامت بگیرند. منبع تامین این غرامت نیز از جریمه‌ی شرکت‌هایی خواهد بود که آمریکا از آنان به دلیل نقض تحریم‌های جمهوری اسلامی، دریافت می‌کند.
اینگونه است که تصمیم انقلابی چند دانشجوی تندرو در بیش از ۳۰ سال پیش، موجب پرداخت غرامت به دلار در امروز می‌شود. ابراهیم اصغرزاده که طراح اصلی اشغال سفارت آمریکا بود در جدید‌ترین موضع گیری‌اش پیرامون این قضیه می‌گوید، «ما گروگان آن گروگان گیری شدیم». این جمله را اگر از متن مصاحبه جدا کنیم و به آن در متن تاریخ پس از انقلاب نگاه بیافکنیم، خواهیم دید که چه اندازه درست می‌نماید. از این لحاظ که سیر اتفاقات و روند حوادث متاثر از اشغال سفارت آمریکا به گونه‌ای پیش رفت که در بلندمدت بیش از آنکه به نفع جریان سیاسی منتسب به امثال ابراهیم اصغرزاده و محسن میردامادی و «عباس عبدی» باشد به نفع جریان مقابل آنان رقم خورد. آنان تبدیل به منتقدین نظام و رفتارهای ضدآمریکایی‌اش شدند و نظام جمهوری اسلامی نیز در مقابل ۱۳ آبان را برای خود تصاحب کرد و با هژمونی تبلیغاتی‌اش، ایدئولوژی خود را بر آن سوار کرد.

هیچ نظری موجود نیست: