
نگرانی کیسینجر و شولتز از عواقب توافق هستهای
هنری کیسینجر و جورج شولتز، وزرای خارجه آمریکا در کابینههای جمهوریخواه دهههای هفتاد و هشتاد، در یادداشتی، به نقد و بررسی توافق هستهای پرداختهاند و روی نقاط ضعف و سوالبرانگیز آن، انگشت گذاشتهاند.
هنری کیسینجر و جورج شولتز، در یادداشت مشترکشان که در والستریت جورنال منتشر شده، به بررسی عواقب توافق هستهای با <رژیم> اسلامی پرداختهاند. به اعتقاد این دو تحلیلگر و سیاستمدار، توافق مورد نظر، تنها توانایی <رژیم> اسلامی را برای مدتی به تعویق میاندازد و مجددا میتواند به سمت تغییر به یک قدرت نظامی هستهای پیش برود که خطرهای خودش را برای منطقه خواهد داشت.
به گفتهی این دو، ایران اسلامی با ترکیبی از دیپلماسی و سرکشی در برابر قطعنامههای شورای امنیت، به تدریج روند مذاکرات را به نفع خود تغییر داده است.
بر همین اساس، <رژیم> اسلامی توانسته است از مانع غنیسازی بگذرد و قدرتهای بزرگ را وادار به پذیرش این فرایند کند، که ممکن است برای ایالات متحده قابل قبول باشد، اما نمیتواند رضایت همسایگان ایران را فراهم کند و برخی قدرتهای منطقه، به توافق هستهای به مفهوم تسلیم ایالات متحده در برابر تبدیل ایران اسلامی به یک قدرت نظامی هستهای نگاه میکنند. برخی از همین کشورها، به دنبال داشتن چنین قابلیتهایی [نظامی هستهای] خواهند بود، و این مساله، بعد از پذیرش توافق هستهای، شرایط را برگشت ناپذیر خواهد کرد.
نویسندگان معتقدند که با توجه به وجود نیروهای «جهادی» وابسته به حکومتهای منطقه در کشورهای منطقه [نظیر حزبالله و حماس] هستهای شدن منطقه نمیتواند تضمین کننده امنیت باشد و گرچه برخی مدعی هستند که میتوانند کشورهای منطقه را از پیمودن مسیر ایران اسلامی برای هستهای شدن باز دارند، اما هیچ تضمینی در این قبال وجود ندارد و معلوم نیست هیچ مکانیزمی برای بازداری وجود داشته باشد. به عقیده کیسینجر و شولتز، داشتن سلاح هستهای میتواند به عنوان ابزاری برای سلطه و باجگیری در منطقه عمل کند و تضمینی در برابر مقابله با آن وجود ندارد.
نکته دیگر مقاله، رفتار توسعهگرانهی <رژیم> اسلامی در منطقه و حضور نظامی نیروهای وابسته به ایران اسلامی در کشورهای خاورمیانه است و با وجود امید برخی از طرفداران توافق، هیچ نشانهای از همکاری - حتی در موارد مرتبط با داعش که حاکمان تهران اهداف متفاوتی با واشینگتن در این قبال دارند - مشاهده نمیشود.
نویسندگان معتقدند که با توجه به وجود نیروهای «جهادی» وابسته به حکومتهای منطقه در کشورهای منطقه [نظیر حزبالله و حماس] هستهای شدن منطقه نمیتواند تضمین کننده امنیت باشد و گرچه برخی مدعی هستند که میتوانند کشورهای منطقه را از پیمودن مسیر ایران اسلامی برای هستهای شدن باز دارند، اما هیچ تضمینی در این قبال وجود ندارد و معلوم نیست هیچ مکانیزمی برای بازداری وجود داشته باشد. به عقیده کیسینجر و شولتز، داشتن سلاح هستهای میتواند به عنوان ابزاری برای سلطه و باجگیری در منطقه عمل کند و تضمینی در برابر مقابله با آن وجود ندارد.
نکته دیگر مقاله، رفتار توسعهگرانهی <رژیم> اسلامی در منطقه و حضور نظامی نیروهای وابسته به ایران اسلامی در کشورهای خاورمیانه است و با وجود امید برخی از طرفداران توافق، هیچ نشانهای از همکاری - حتی در موارد مرتبط با داعش که حاکمان تهران اهداف متفاوتی با واشینگتن در این قبال دارند - مشاهده نمیشود.
کیسینجر و شولتز، با اشاره به دیدگاه غربستیزانهی <رژیم> اسلامی، معتقدند که حاکمان ایران حتی حضور در گفتگوهای هستهای را نوعی جهاد میخوانند!. همچنین، مراحل نهایی مذاکرات همزمان با توسعهطلبی ایران اسلامی در منطقه بوده است و نیروهای وابسته به ایران، شاخصترین گروههای نظامی و سیاسی در کشورهای عرب هستند و گاه قدرتی فراتر از مقامهای ملی این کشورها دارند. علاوه بر یمن، ایران اسلامی بر آبراهههای مهم منطقه حاکم است و حتی میتواند عربستان سعودی که متحد ایالات متحده است را محدود کند. همزمان با وادار کردن ایران به خویشتنداری هستهای، برداشتن تحریمها بدون ایجاد مهارها و محدودیتهای سیاسی لازم، میتواند به فزونی سلطهطلبی <رژیم> اسلامی بیانجامد.
به اعتقاد کیسینجر و شولتز، با وجود اینکه برخی نگرانیهای فوق را در درجهی دوم اهمیت میدانند و خیال میکنند توافق هستهای راه را برای ایجاد تغییرات داخلی در ایران هموار میکند، اما چه ضمانتی وجود دارد که پیشبینی در مورد آینده ایران از پیشبینیهای گذشته در باره ویتنام، لیبی، عراق، سوریه و مصر بهتر از آب دربیاید؟
نویسندگان مقاله میگویند که ایالات متحده بدون یک دکترین استراتژیک موثر، نمیتواند مانع آشفتگی در منطقه بعد از این توافق بشود، و اگر ایران میخواهد به جامعه بینالمللی بپیوندد، پیششرطش، پذیرش محدودیتهایی است که نتواند منطقه خاورمیانه و جهان را به بیثباتی بکشاند.
فروردين/۱۳۹۴ خودنویس
به اعتقاد کیسینجر و شولتز، با وجود اینکه برخی نگرانیهای فوق را در درجهی دوم اهمیت میدانند و خیال میکنند توافق هستهای راه را برای ایجاد تغییرات داخلی در ایران هموار میکند، اما چه ضمانتی وجود دارد که پیشبینی در مورد آینده ایران از پیشبینیهای گذشته در باره ویتنام، لیبی، عراق، سوریه و مصر بهتر از آب دربیاید؟
نویسندگان مقاله میگویند که ایالات متحده بدون یک دکترین استراتژیک موثر، نمیتواند مانع آشفتگی در منطقه بعد از این توافق بشود، و اگر ایران میخواهد به جامعه بینالمللی بپیوندد، پیششرطش، پذیرش محدودیتهایی است که نتواند منطقه خاورمیانه و جهان را به بیثباتی بکشاند.
فروردين/۱۳۹۴ خودنویس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر