آیا «فیشگیت» گریبان رهبر<رژیم اسلامی> و نهادهای انتصابی را خواهد گرفت؟
ماجرای فیش گیت را نزدیکان خامنهای برای مشروعیت زدایی از دولت روحانی در آخرین سال این دولت و در آستانهی انتخابات ۹۶ به راه انداختند و خامنهای نیز بر این موج سوار شد: «موضوع حقوقهای نجومی، هجوم به ارزشها است... این موضوع نباید شامل مرور زمان شود بلکه باید حتماً به صورت جدی پیگیری، و نتیجه آن به اطلاع مردم رسانده شود.» (۲ تیر ۱۳۹۵).
ماجرای فیش گیت را نزدیکان خامنهای برای مشروعیت زدایی از دولت روحانی در آخرین سال این دولت و در آستانهی انتخابات ۹۶ به راه انداختند و خامنهای نیز بر این موج سوار شد: «موضوع حقوقهای نجومی، هجوم به ارزشها است... این موضوع نباید شامل مرور زمان شود بلکه باید حتماً به صورت جدی پیگیری، و نتیجه آن به اطلاع مردم رسانده شود.» (۲ تیر ۱۳۹۵).
اما آیا این افشاگریها و پرسشهای مربوط به حقوق و مزایای مدیران حکومتی و دولتی چنان که مد نظر مخالفان دولت روحانی است به قوهی مجریه محدود خواهد ماند؟ این موضوع که تنها بخشی از سوء استفادههای مدیران آن هم در قوهی مجریه را هدف قرار داده هم از زبان مقامات دولت روحانی و هم در افکار عمومی به دیگر قوا، نهادها، بنیادها و سازمانهای حکومتی بالاخص نهادهای تحت نظر رهبر نیز سرایت پیدا کرده است.
همین که رئیس قوهی قضاییه، مقامهای نظامی و برخی منصوبان رهبر در نهادهای تحت نظر وی در این زمینه خود و دستگاه تحت نظرشان را مبرا معرفی می کنند (بدون دادن هر گونه اطلاعی در مورد حقوق و مزایای مدیران آنها) نشان دهندهی سرایت پرسشهای افکار عمومی و بویژه وفاداران به حکومت به این دستگاههاست. بزرگترین علامت سوال در برابر نام رهبر گذاشته شده است. به همین دلیل انتشار داستانهایی در مورد ساده زیستی و عدم چشمداشت خامنهای به ثروت در رسانههای دولتی و شبه دولتی و حتی پایگاههای اطلاع رسانی خامنهای افزایش یافته است.
داستانها
از نوع داستانهایی که نزدیکان خامنهای منتشر می کنند روشن است که فیشگیت گریبان همهی مقامات و حتی علی خامنهای را گرفته است. رسانههای دولتی و شبه دولتی در اوج افشاگریها به انتشار دو داستان در باب زندگی خامنهای پرداختند. یکی از داستانها در مورد حقوق خامنهای است. داستان این است که خامنهای با نذورات مردم زندگی می کند: «برای حضرت آقا هم نذورات زیاد می آید که نذر شخصی آقا می کنند؛ که آقا، زندگی شان عمدتا از همین نذورات اداره می شود و از بیت المال و از دفتر استفاده نمی کنند. . از وجوهات که اصلا هیچ استفاده نمی کنند. عمدتا همین نذورات است.» (احمد مروی از مدیران دفتر خامنهای، مشرق ۲۷ تیر ۱۳۹۵) این گزارش بر خلاف روایات قبلی از قول چند نفر (همه از مطیعان درگاه) نقل می شود تا افراد آن را باور پذیر تر ببینند.
مضمون این داستان این هدف را دنبال می کند که خامنهای را به عنوان یک «زاهد تمام عیار» معرفی کنند. کسی که اتومبیل بامو سوار می شود و در محوطهای به وسعت و شرایط یک پادگان در مرکز شهر تهران زندگی می کند و همهی این هزینهها را از بودجهی عمومی می پردازند چگونه می تواند مثل یک زاهد زندگی کند؟ کسی که نهادهای تحت نظر وی (مبرا از دادن مالیات و مبرا از نظارت مجلس) صدها میلیارد دلار ثروت و سالانه دهها میلیارد دلار گردش مالی دارند نمی تواند خود را صورت زاهد معرفی کند. تنها حدود ۱۵ هزار نفر در قالب سپاه ولی امر از وی حفاظت می کنند. اگر فرض کنیم که گویندهی داستان فوق دروغ نمی گوید نذورات احتمالا هزینهی گوشت و نان خامنهای و همسرش را تامین می کند که این البته برای میلیونها (غیر از ۷۰ درصد مردم که تغذیهی درستی ندارند) نفر دیگر هم در همین حد است.
داستان دیگر متوجه است به این که علی خامنهای در میان مردم عادی و مثل آنها زندگی می کند: «در سالهای پیش طرحی بود که محل زندگی حضرت آقا را تغییر دهند و ایشان را به محل خوشآبوهوایی در تهران ببرند، اما ایشان قبول نکردند و تأکید داشتند که در میان مردم باید زندگی کنند. این حرکت آقا به همهی مسئولین پیام میدهد که شما هم در بین مردم زندگی کنید و خودتان را تا این اندازه از مردم جدا نکنید. این فرهنگ غلطی است که باید اصلاح شود.» (غلامرضا قاسمیان، مدیر حوزه علمیهی مشکات، پایگاه اطلاع رسانی خامنهای، ۲۷ تیر ۱۳۹۵) این داستان اولا آیتالله خمینی را که در یک منطقهی خوش آب و هوا زندگی می کرد غیر مردمی معرفی می کند و ثانیا با سبک زندگی آیتالله خامنهای همخوانی ندارد. محمد عطریان فر که در یک دوره در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی کار می کرد و دورهای دیگر معاون وزیر کشور بود برای نویسندهی این متن روایت کرد که خامنهای سالانه حدود ۱۸۰ روز را در باغات خوش آب و هوای کشور می گذراند و هنگامی که به این مکانها می رود محل را برای وی قرق می کنند.
خلط عدم سوء استفاده از قدرت و ساده زیستی نمایشی
هدف از انتشار داستانهای فوق و صدها داستان دیگر که توسط کارکنان بیت برای «علی وار» بودن زندگی خامنهای (با مصاحبه با کارکنان بیت و روحانیون نزدیک به خامنهای) تهیه و منتشر شده انحراف افکار عمومی از سوء استفاده از قدرت و فساد به موضوع گول زننده و عامه گرایانهی ساده زیستی است. این انحراف در فضای بستهی رسانهها در ایران قابل توضیح نیست. برای مقابله با این انحراف باید به پنج موضوع توجه کرد:
۱. ساده زیستی و پرهیز یک رهبر سیاسی از امور دنیوی -حتی اگر ارزش باشد که نیست- با روایتهای اطرافیان و نزدیکان وی قابل سنجش نیست. اطرافیان به دنبال ارتقا یا بهبود چهرهی رئیس خود با هدف خود شیرینی و بهره گیری از هدایا و امتیازات بیشتر هستند.
همین که رئیس قوهی قضاییه، مقامهای نظامی و برخی منصوبان رهبر در نهادهای تحت نظر وی در این زمینه خود و دستگاه تحت نظرشان را مبرا معرفی می کنند (بدون دادن هر گونه اطلاعی در مورد حقوق و مزایای مدیران آنها) نشان دهندهی سرایت پرسشهای افکار عمومی و بویژه وفاداران به حکومت به این دستگاههاست. بزرگترین علامت سوال در برابر نام رهبر گذاشته شده است. به همین دلیل انتشار داستانهایی در مورد ساده زیستی و عدم چشمداشت خامنهای به ثروت در رسانههای دولتی و شبه دولتی و حتی پایگاههای اطلاع رسانی خامنهای افزایش یافته است.
داستانها
از نوع داستانهایی که نزدیکان خامنهای منتشر می کنند روشن است که فیشگیت گریبان همهی مقامات و حتی علی خامنهای را گرفته است. رسانههای دولتی و شبه دولتی در اوج افشاگریها به انتشار دو داستان در باب زندگی خامنهای پرداختند. یکی از داستانها در مورد حقوق خامنهای است. داستان این است که خامنهای با نذورات مردم زندگی می کند: «برای حضرت آقا هم نذورات زیاد می آید که نذر شخصی آقا می کنند؛ که آقا، زندگی شان عمدتا از همین نذورات اداره می شود و از بیت المال و از دفتر استفاده نمی کنند. . از وجوهات که اصلا هیچ استفاده نمی کنند. عمدتا همین نذورات است.» (احمد مروی از مدیران دفتر خامنهای، مشرق ۲۷ تیر ۱۳۹۵) این گزارش بر خلاف روایات قبلی از قول چند نفر (همه از مطیعان درگاه) نقل می شود تا افراد آن را باور پذیر تر ببینند.
مضمون این داستان این هدف را دنبال می کند که خامنهای را به عنوان یک «زاهد تمام عیار» معرفی کنند. کسی که اتومبیل بامو سوار می شود و در محوطهای به وسعت و شرایط یک پادگان در مرکز شهر تهران زندگی می کند و همهی این هزینهها را از بودجهی عمومی می پردازند چگونه می تواند مثل یک زاهد زندگی کند؟ کسی که نهادهای تحت نظر وی (مبرا از دادن مالیات و مبرا از نظارت مجلس) صدها میلیارد دلار ثروت و سالانه دهها میلیارد دلار گردش مالی دارند نمی تواند خود را صورت زاهد معرفی کند. تنها حدود ۱۵ هزار نفر در قالب سپاه ولی امر از وی حفاظت می کنند. اگر فرض کنیم که گویندهی داستان فوق دروغ نمی گوید نذورات احتمالا هزینهی گوشت و نان خامنهای و همسرش را تامین می کند که این البته برای میلیونها (غیر از ۷۰ درصد مردم که تغذیهی درستی ندارند) نفر دیگر هم در همین حد است.
داستان دیگر متوجه است به این که علی خامنهای در میان مردم عادی و مثل آنها زندگی می کند: «در سالهای پیش طرحی بود که محل زندگی حضرت آقا را تغییر دهند و ایشان را به محل خوشآبوهوایی در تهران ببرند، اما ایشان قبول نکردند و تأکید داشتند که در میان مردم باید زندگی کنند. این حرکت آقا به همهی مسئولین پیام میدهد که شما هم در بین مردم زندگی کنید و خودتان را تا این اندازه از مردم جدا نکنید. این فرهنگ غلطی است که باید اصلاح شود.» (غلامرضا قاسمیان، مدیر حوزه علمیهی مشکات، پایگاه اطلاع رسانی خامنهای، ۲۷ تیر ۱۳۹۵) این داستان اولا آیتالله خمینی را که در یک منطقهی خوش آب و هوا زندگی می کرد غیر مردمی معرفی می کند و ثانیا با سبک زندگی آیتالله خامنهای همخوانی ندارد. محمد عطریان فر که در یک دوره در حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی کار می کرد و دورهای دیگر معاون وزیر کشور بود برای نویسندهی این متن روایت کرد که خامنهای سالانه حدود ۱۸۰ روز را در باغات خوش آب و هوای کشور می گذراند و هنگامی که به این مکانها می رود محل را برای وی قرق می کنند.
خلط عدم سوء استفاده از قدرت و ساده زیستی نمایشی
هدف از انتشار داستانهای فوق و صدها داستان دیگر که توسط کارکنان بیت برای «علی وار» بودن زندگی خامنهای (با مصاحبه با کارکنان بیت و روحانیون نزدیک به خامنهای) تهیه و منتشر شده انحراف افکار عمومی از سوء استفاده از قدرت و فساد به موضوع گول زننده و عامه گرایانهی ساده زیستی است. این انحراف در فضای بستهی رسانهها در ایران قابل توضیح نیست. برای مقابله با این انحراف باید به پنج موضوع توجه کرد:
۱. ساده زیستی و پرهیز یک رهبر سیاسی از امور دنیوی -حتی اگر ارزش باشد که نیست- با روایتهای اطرافیان و نزدیکان وی قابل سنجش نیست. اطرافیان به دنبال ارتقا یا بهبود چهرهی رئیس خود با هدف خود شیرینی و بهره گیری از هدایا و امتیازات بیشتر هستند.
۲. ساده زیستی رهبران با نوع غذایی که می خورند یا کد پستی محل زندگی آنها به تنهایی قابل سنجش نیست. در شمال تهران حلب آباد هست و در جنوب تهران باغهای مصفا و ویلایی. صاحبان دهها میلیارد دلار می توانند در ظهر تابستان هوس آبدوغ خیار کنند. ساده زیستی و پرهیز از دنیا را با ۱) میزان املاک و موجودی حساب بانکی و سهام رهبران سیاسی و اعضای خانوادهی وی در بانکها و بازارهای سهام و شهرهای خارجی؛ ۲) نوع گردش مالی نهادهای تحت نظر آنها و میزان حسابرسی به آنها توسط قوای دیگر، و ۳) میزان آزادی رسانهها برای پرداختن به این موضوعات اندازه می گیرند.
۳. تفاوتی جدی میان ساده زیستی و نمایش ساده زیستی وجود دارد. آنچه دفتر خامنهای انجام می دهد نمایش ساده زیستی است با انداختن گلیم در حسینیهای که وی دیدارهای عمومیاش را انجام می دهد یا انتخاب صندلیهای ساده تر برای دیدار با مقامات عالی رتبه. عدم سوء استفاده از قدرت با پرهیز از هزینه کردن حکومت برای منویات خاص مقامات، سرکوب منتقدان و رعایت قانون قابل اندازه گیری است. خامنهای بنا به عادت به مسانی که به دست بوسیاش می روند سکهی طلا هدیه می دهد. حتی اگر یک رهبر سیاسی در بیغوله زندگی کند ولی برای مداحی و دست بوسی دیگران به آنها سکه هدیه دهد نمی توان وی را پرهیز کننده از دنیا معرفی کرد. دنیا در ادبیات دینی و عرفانی به اموال و ملک محدود نمیشود. قدرت طلبی و اقتدارخواهی نیز یکی از چهرههای دنیا خواهی است.
۴. ساده زیستی اصولا با عدم سوء استفاده از قدرت و فساد متفاوت است. ساده زیستی قابل سنجش و اندازه گیری نیست و از این جهت معیار خوبی برای ارزیابی افراد نیست اما سوء استفاده از قدرت و فساد با شفافیت و میزان استقلال دستگاه قضایی و آزادی رسانهها در یک کشور قابل اندازه گیری است. این دو با هم یکی نیستند. یک مقام دولتی می تواند زندگی ریاضت واری نداشته باشد اما این کار را بدون سوء استفاده از قدرت انجام دهد.
اتفاقا سوء استفاده از قدرت و فساد خود را کمتر در خودرو و لباس و غذا و تفریحات و بیشتر در خاموش کردن صدای منتقدان، حذف مخالفان، انباشت ثروت از طریق امتیاز گیری، و مصادرهی اموال و منزلتهای عمومی به نفع خود و نزدیکان آشکار می کند. جمهوری اسلامی با رهبرانی که ادعای ساده زیستی داشته اند قهرمان مصادرهی اموال عمومی و اختصاص عناوین منزلت دار (استاد دانشگاه، سرلشگر، استاد اخلاق) به مقامات و نزدیکان آنها بوده است. تبلیغات اسلامگرایان و گروههای چپ علیه رهبران سیاسی ثروتمند ناشی از خلط میان دارا بودن و سوء استفاده از قدرت است. شهردار قبلی نیویورک یکی از بزرگترین ثروتمندان این شهر است اما هیچ گزارشی از سوء استفادهی وی از قدرت منتشر نشده است.
۵. رهبران یک کشور نمی توانند نسبت به سوء استفاده از قدرت در نهادهای تحت نظر از خود سلب مسئولیت کنند. نمی توان زندگی سادهی یک رهبر را- اگر واقعا چنین باشد- مساوی گرفت با پاکدستی آن فرد. این نمایش ظاهری توجیه کنندهی سالانه دهها میلیارد دلار فساد، میلیاردها دلار پاداش و امتیاز مدیران دولتی و حکومتی، دهها میلیارد دلار رانت و امتیاز و به همین میزان اتلاف منابع عمومی توسط مددیران ناشایست نیست.
۳. تفاوتی جدی میان ساده زیستی و نمایش ساده زیستی وجود دارد. آنچه دفتر خامنهای انجام می دهد نمایش ساده زیستی است با انداختن گلیم در حسینیهای که وی دیدارهای عمومیاش را انجام می دهد یا انتخاب صندلیهای ساده تر برای دیدار با مقامات عالی رتبه. عدم سوء استفاده از قدرت با پرهیز از هزینه کردن حکومت برای منویات خاص مقامات، سرکوب منتقدان و رعایت قانون قابل اندازه گیری است. خامنهای بنا به عادت به مسانی که به دست بوسیاش می روند سکهی طلا هدیه می دهد. حتی اگر یک رهبر سیاسی در بیغوله زندگی کند ولی برای مداحی و دست بوسی دیگران به آنها سکه هدیه دهد نمی توان وی را پرهیز کننده از دنیا معرفی کرد. دنیا در ادبیات دینی و عرفانی به اموال و ملک محدود نمیشود. قدرت طلبی و اقتدارخواهی نیز یکی از چهرههای دنیا خواهی است.
۴. ساده زیستی اصولا با عدم سوء استفاده از قدرت و فساد متفاوت است. ساده زیستی قابل سنجش و اندازه گیری نیست و از این جهت معیار خوبی برای ارزیابی افراد نیست اما سوء استفاده از قدرت و فساد با شفافیت و میزان استقلال دستگاه قضایی و آزادی رسانهها در یک کشور قابل اندازه گیری است. این دو با هم یکی نیستند. یک مقام دولتی می تواند زندگی ریاضت واری نداشته باشد اما این کار را بدون سوء استفاده از قدرت انجام دهد.
اتفاقا سوء استفاده از قدرت و فساد خود را کمتر در خودرو و لباس و غذا و تفریحات و بیشتر در خاموش کردن صدای منتقدان، حذف مخالفان، انباشت ثروت از طریق امتیاز گیری، و مصادرهی اموال و منزلتهای عمومی به نفع خود و نزدیکان آشکار می کند. جمهوری اسلامی با رهبرانی که ادعای ساده زیستی داشته اند قهرمان مصادرهی اموال عمومی و اختصاص عناوین منزلت دار (استاد دانشگاه، سرلشگر، استاد اخلاق) به مقامات و نزدیکان آنها بوده است. تبلیغات اسلامگرایان و گروههای چپ علیه رهبران سیاسی ثروتمند ناشی از خلط میان دارا بودن و سوء استفاده از قدرت است. شهردار قبلی نیویورک یکی از بزرگترین ثروتمندان این شهر است اما هیچ گزارشی از سوء استفادهی وی از قدرت منتشر نشده است.
۵. رهبران یک کشور نمی توانند نسبت به سوء استفاده از قدرت در نهادهای تحت نظر از خود سلب مسئولیت کنند. نمی توان زندگی سادهی یک رهبر را- اگر واقعا چنین باشد- مساوی گرفت با پاکدستی آن فرد. این نمایش ظاهری توجیه کنندهی سالانه دهها میلیارد دلار فساد، میلیاردها دلار پاداش و امتیاز مدیران دولتی و حکومتی، دهها میلیارد دلار رانت و امتیاز و به همین میزان اتلاف منابع عمومی توسط مددیران ناشایست نیست.
radiofarda
۲ نظر:
تهرانی ها مقام اول را
در کشیدن چک بی محل دارند
هشت هزار و 819 محکوم مالی (غیر کلاهبرداری) در زندان های جمهوری اسلامی هستند که 2 هزار و 12 تن آنها به این دلیل که مهریه همسر مطلقه خود را نداده اند وهمچنین 426 تن هم به این دلیل زندانی اند که نفقه را نداشته اند بدهند. ضمنا دو هزار زندانی هم در زندان اند زیرا پول دیه حوادث رانندگی منجر به فوت یا جراحات را نداشته اند بدهند و یا نخواسته اند بدهند.
بالای 6 هزار زندانی هم بدلیل کشیدن چک بی محل زندانی اند که دراین میان تهران با نزدیک به 600 زندانی چک مقام اول را دارد. یعنی اگر آمار محکومان چک در 10 استان قزوین، سیستان و بلوچستان، یزد، هرمزگان، خراسانجنوبی، بوشهر و غیره را با هم جمع کنیم باز به تعداد زندانیان چک در پایتخت نمیرسند. پس از تهران استان فارس با 465 زندانی چک و استان گیلان با 438 به ترتیب بیشترین زندانیان چک را در سطح کشور دارند. استان قزوین در بین استانهای کشور فقط با سه زندانی چک دارد.
نبودن امنیت در جامعه برای زنان یکی از سیاستهای زن ستیز جمهوری اسلامی است(زهرا لطفی)
ارسال توسط: زهرا لطفی تاریخ ارسال: مرداد ۱۸, ۱۳۹۵ در: Top, آخرین اخبار, انتخاب سردبیر | دیدگاه : 0
نبودن امنیت در جامعه برای زنان یکی از سیاستهای زن ستیز جمهوری اسلامی است(زهرا لطفی)
۰۰
رتبهدهی
زندگی زنان در شهرهای ایران همواره تحت تاثیر نبود امنیت شهری امری واقعی است و این امر مانع دیگری برای زنان است که نمی توانند شهروندان فعال همه جانبه باشند.
mehrnooshجمهوری اسلامی با سلب امنیت حقوقی فرهنگی اقتصادی و سیاسی از زنان در واقع آنها را از حداقل حقوق شهروندی و انسانی سلب کرده است.
در واقع جامعه زنان از انسانی ترین حق انسانی خود سلب شده اند .
شهرهای ایران از نظر امنیت جاذبه ای برای زنان ندارند وآنها هنگام تردد در سطح شهر فاقد امنیت جسمی وروحی لازم هستند که این امر به ویژه در زمینه های حمل و نقل و جابجایی در شهرها بیشتر نمایان می شود که این مسئله در ردیف اولین دغدغه های زنان ایرانی قرار گرفته است.
همچنین زنان در مقوله امنیت روانی اجتماعی احساس عدم امنیت دارند شرایطی مانند هراس از حضور در ساعات آخر شب، ترس از تنها ماندن در مکانهایی مانند پارک، ترس از رانندگان ماشین های شخصی یا حرف زدن با مردان نا آشنا برای زنان تجاربی نا خوشایند به همراه داشته که از شنیدن یا یاداوری آن لحظات، احساس بدی پیدا می کنند.
مزاحمت هایی که زنان در پنج مقوله کلامی و فیزیکی شامل جنسی و با انگیزه جرم و جنایات، با ماشین ترساندن، زیر نگاه دیگران بردن و مسخره کردن بوده است و مزاحمت های کلامی را شامل متلک و حرفهای زشت شنیدن با پیشنهاد یا تقاضای نامعقول مواجه شدن و مزاحم تلفنی عنوان کرده اند.
زنان احساس ناامنی خود را ناشی از مزاحمت هایی می بینند که در جامعه نسبت به آنها صورت می گیرد و جامعه بدون تفاوت از کنار آنها می گذرد. به نظر آنها کم توجهی به مقابله قاطع و مستمر با پدیده زنان و مردان خیابانی امنیت را در معابر و مراکز شغلی از بین می برد.
در حال حاضر زنان از هر قشر و طبقه ای و با هر نوع پوشش و آرایش که در سطح شهرها ظاهر می شوند در زمینه حمل ونقل و جا به جایی در شهر با مشکلاتی مواجه می شوند که این مسئله هم زنان دارای وسیله نقلیه و هم زنان استفاده کننده از وسایل نقلیه شهری و عمومی را شامل می شود و همین احساس عدم امنیت حضور زنان در شهرها را در نقش شهروندان فعال با مشکل مواجه ساخته است و باعث جدایی هر چه بیشتر عرصه عمومی و خصوصی جامعه شده است و این منجر به محدودیت زنان در عرصه های خصوصی شده است و این در حالی است که جامعه ایران روز به روز بیش از گذشته شهری می شود و شهروندان در شهرهای ایران نه تنها ویژگی های سنتی و طبقاتی متفاوت دارند بلکه از همه مهمتر تفاوت های جنسیتی دارند که هرگز مورد توجه دولتمردان ایران نبوده است و با توجه به حضور روز افزون زنان ایرانی در شهر و مشارکت آنان در فعالیتهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی نیازهای روزمره زنان که احساس امنیت در محیط شهر و رفت آمدهای شهری از مهمترین آنان است.
در واقع احساس عدم امنیت زنان در جامعه ایران می تواند تبعات فراوانی داشته باشد. فقدان اعتماد یا احساس نگرانی نسبت به مسائل مختلف، سبب رفتارهای خاص و کناره گیری در زنان ایرانی شده است.
حتی فعالیتهای عادی روزمره مستلزم ارتباطشان را در جامعه محدود کرده است. در جامعه امروزی ایران زنان احساس امنیت فردی در جامعه ندارند چرا که نمی توانند به عنوان یک شهروند آزادانه جا به جا شوند و نمی توانند با همشهریان خود ارتباط برقرار کنند و به فعالیتهای اجتماعی بپردازند بدون آنکه تمدید شوند همیشه با خشونت و آزارو اذیت جسمی و روحی و نابرابرهای جنسییتی مواجه هستند و همین امر باعث شده است زنان احساس بی اعتمادی و ناامنی بیشتری نسبت به مردان در جامعه امروزی ایران داشته باشند و این احساس عدم امنیت تنها در شرایط نابرابر و فرودست زنان را در موقعیت های اجتماعی و اقتصادی را باز تولید می کند و تغییر این شرایط و حضور زنان در عرصه شهر و فعالیتهای عمومی مستلزم افزایش احساس امنیت در زنان می باشد ولی در واقع احساس امنیت فردی در جامعه هنگامی حاصل می شود که زنان به عنوان شهروندان از بهبود تامین و حمایت اجتماعی برخورددار باشند که تمامی این موارد در فضای خالی از تبعیض جنسییتی قابل حصول است و جامعه ای عاری از تبعیض جنسیتی فقط در صورت وجود حکومتی مردمی و سکولار امکانپذیر است که فقط و فقط با سرنگونی جمهوری اسلامی به دست مردم صورت گیرد.
ارسال یک نظر