انقلاب ایران بزرگترین ضربههای انسانی، اخلاقی، اقتصادی و فرهنگی را به جامعه ایران وارد کرد.
دستآوردهای انقلاب مشروطیت را به باد فنا داد، و نظامهای آموزشی و قضایی ایران را که در عهد پهلویها از حیطه نفوذ و قدرت روحانیت بیرون آمده بود به آنان باز گرداند.
فرهنگ و هنر و ادبیات در محاق تعطیل و انحطاط فرو رفت، و قوانین تبعیضگرانه و خشونتبار قرون وسطایی فقه شیعی بر جامعه تحمیل شد.
سفلگان و ریاکاران و چاپلوسان به قدرت و مقام و ثروت رسیدند و ادیبان و هنرمندان و فرهیختگان خاموش شدند، به ذلت و زاری افتادند، حیات و زندگی از دست دادند و یا از وطن کوچ کردند. در یک کلام، انقلاب سال ۵۷ جهشی تاریخی به قهقرا و جهل و خرافه بود. و این طبیعی نبود.
اکنون بسیاری به بازنگری این واقعه پرداختهاند و اگر در آن نقشی داشتهاند به اشتباه خود پی بردهاند. اندکانی نیز هنوز هستند که به آن افتخار میکنند و از نگاه به خود در آینه زمان هراس دارند.
اکنون بسیاری به بازنگری این واقعه پرداختهاند و اگر در آن نقشی داشتهاند به اشتباه خود پی بردهاند. اندکانی نیز هنوز هستند که به آن افتخار میکنند و از نگاه به خود در آینه زمان هراس دارند.
انقلاب اسلامیایران، با محصولی که برآورده و تضاد آشکاری که با زمانه دارد بالاخره رفتنی است و ممکن است چند سال و ماهی بیشتر نتواند دوام آورد. ولی مرده ریگ آن برای سالها جامعه ایران را همچنان اسیر خود کرده است. ایرانی را که دیوانگانی به نام انقلاب به چاه انداختند، نه چهل و بلکه چهلهزارها اندیشمند و عاقل لازم است تا آن را از چاه بیرون آورند. و باکی نیست – این انبوه در بین نسل جوانی که در حال رشد است پیدا خواهد شد. این نسل نتیجه «انقلاب» را دیده و در تدارک نفی آن است. انقلاب» اسلامیضد خود را تولید کرده است، و آینده از آن این «ضد انقلاب» است…
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر