۱۳۹۴ خرداد ۷, پنجشنبه

بزرگش نخوانند اهل خرد، که نام  " خمینی "  به نیکی برد.
نمی‌دانم کیش شخصیت است یا مصونیت بخشی به قاتل و جنایت‌کار که از ما ایرانیان، موجوداتی دیگر ساخته است. از موجودی ضد زن، که تحمل حق رای زنان را نداشت، قهرمانی ساختند که گویی می‌خواهد با دموکراسی‌ای معطر به دین، آینده بشریت را نجات دهد.
 کسی که نسبت خود به جامعه را، همانا نسبت چوپان به رمه می‌دانست. با تحمیل ساز و کار قضایی مورد نظر خودش، حق دفاع را از متهمان اولین محاکمه‌های بعد از ۲۲ بهمن گرفت. هیات منصفه راه عملا حذف کرد تا حدی که پیش از برگزاری دادگاه، اکثر متهمان از حکم خود آگاه بودند.
 دادگاه محل ابلاغ حکم شده بود، نه رساندن حق به حق‌دار...همه مفسد فی‌الارض بودند، مگر آنکه خلافش ثابت شود... به این نحو جان گرفتن‌ها مشروعیت بخشید و جانوری وحشی به نام خلخالی را بزرگ کرد تا زخم‌هایی عمیق در جان میهن‌مان برجای بگذارد.
 از زخم‌های خلخالی بر شرق و غرب کشور هنوز خون می‌چکد. مگر بی‌اذن خمینی می‌شد این همه فعال سیاسی را تا خرداد ۶۰ ناپدید کرد؟ و مگر بدون موافقت او می‌شد این همه جوان را شکنجه کرد و کشت؟ .
خمینی، استعداد بسیاری از ما ایرانیان را شکوفا کرد! دانش‌آموزان از همان اول انقلاب یاد گرفتند که باید دروغ گفت تا کسی نفهمد درخانه‌شان ویدئو دارند، باید دروغ گفت تا کسی نفهمد کسی در خانه‌اش ورق، تخته‌نرد، مشروب و ... دارد. باید دروغ گفت تا کسی بو نبرد یکی از بچه‌های فامیل حامی این جریان یا آن گروه سیاسی است.
خمینی به همگان آموخت که باید جنایت علیه همسایه را نادیده گرفت و اگر فرزند همسایه اعدام شد، اهالی محل بهتر است بایکوتش کنند.
 خمینی به همه آموخت که همه شهروندان با هم برابرند، اما برخی برابرترند. خمینی به پیروانش آموخت که جنایت به نام دین اگر از سوی ولی فقیه تایید شود، لطف خداوندگار است.
 خمینی به ساده‌انگاران آموخت که جنگ، نعمت است. خمینی به ساکت‌ها آموخت که زندان، دانشگاه است. خمینی به حامیانش آموخت که باید اعدام‌های دهه‌ی ۶۰ و به ویژه، اعدام‌های ۶۷ را هم نادیده گرفت و هم گردن این و آن انداخت.

اما مشکل بزرگ چیست؟ خمینی یا حامیان او؟ ..
اگر مردمانی شعور کافی داشتند و در باره او تحقیق می‌کردند، آیا می‌توانستند بدون دانستن چیستی < رژیم >  اسلامی مورد نظر خمینی، «آری» بگویند؟
 اگر ایرانیان به یک مدرس حوزه علمیه که از علم و منطق و سیاست روز جهان به دور بود، مشروعیت دادند تا سواری بگیرد، گناهش گردن او بود یا گردن مردم؟ دردناک‌تر آنجا است که فعالان سیاسی بسیاری که برای به قدرت رسیدن خمینی از همه چیز مایه گذاشتند، به‌وسیله عاملان خود او اعدام شدند.
اگر انقلابیون و طرفداران انقلاب شعور کافی داشتند، آیا جلوی انتقام‌گیری کور و اعدام‌های بی‌دلیل اول انقلاب را نمی‌گرفتند؟ مسوولیت کسانی که مانع ایجاد یک دولت انتقالی شدند و با خمینی همراهی کردند، کم نیست. حتما می‌ترسیدند قدرت و موقعیت زمانی از دست‌شان خارج شود و نتوانند حکومت را در اختیار بگیرند. ۱۰ روز احمقانه‌ی «دهه‌ی فجر» برای‌شان طولانی هم بود...
آیا قضاوت در باره‌ی خمینی سخت است؟
قضاوت دقیق و آزمایشگاهی، شاید دشوار باشد که چگونه ممکن است عالمان و دانایان تحت تاثیر چنین موجودی قرار گرفته باشند. گویی خمینی بسیاری را در سال ۵۷ خواب کرده بود. به نظرم بیشتر باید هواداران و حامیان خمینی را آزمایش کرد، نه او را.....
پرهیز از قضاوت در باره‌ی خمینی، کسی که با آمدنش، نابودی سرزمین‌مان را بیمه کرد، کسی که با دستورهایش و قدرت بخشیدن به پلیدترین‌های میهن، فساد را نهادینه کرد، لابد برای کسانی که از موهبت‌های ویژه در دوره‌هایی از انقلاب بهره‌مند بوده‌اند، بسی دشوار است.
اگر تصور می‌کنید کسانی که خود را «اصلاح‌طلب» می‌خوانند، قضاوتی بر مبنای حقوق بشر و دموکراسی‌خواهی خواهند کرد، سخت در اشتباهید. آیا ساده‌دلی نیست که از جماعتی که به یک قاتل و جنایت‌کار مشروعیت می‌دهند، و یا به عبارتی، مشروعیت خود را از او می‌گیرند و می‌جویند، انتظار دگرگونی‌های دموکراتیک داشت؟
«روشن‌فکران» چه مسوولیتی دارند؟ سال ۵۷ کجا بودند؟ آیا هنوز هم خود را «روشن‌فکر» می‌خوانند؟ امروز چه می‌گویند؟ «نواندیش دینی» شناخته شده‌ای چون دکتر سروش، قضاوت تاریخی در مورد روح‌الله خمینی را زود می‌داند و می‌گوید: «آن حقیقتی که رخ داد و شخصیتی که پشت آن بود، هنوز خیلی کار دارد تا شناخته شود تا نوبت به یک نقد منصفانه جامع و پخته تاریخی از او شود.» آیا بقیه با او هم‌نظر هستند؟
جنایت، جنایت است. چه آمر و چه عامل مسوول هستند. هدف انتقام‌گیری نیست، زیر سوال بردن کوتاهی‌های قدیم و جدید است و امید به بیداری ایرانیان. زیر سوال بردن کم‌دانشی سال ۵۷ و کتمان سال ۹۴ است. سه سال دیگر، انقلاب به چهل سالگی می‌رسد. نسل‌های بی‌سامان بعد از انقلاب، کجا هستند؟ چه امیدی دارند؟ چه می‌کنند؟
شاید باید بر سرزمینی که جانیان، مشروع هستند و مردمان مشروعیت دهنده گریست. سرزمینی که رو به نابودی می‌رود، خشک می‌شود و بی‌آب...کسی هم گویی ککش نمی‌گزد. گویی حفظ نظام ارزشش از از حفظ کشور بیشتر است.
khodnevis.
_________________________________________________________________________________

هیچ نظری موجود نیست: