درتنها دیدار “رخ به رخ”ی که همین چند ماه پیش با آقای هاشمی داشتم، به ایشان گفتم: اگرامروز دو نفرباشند که دستشان به خون مردم آلوده است، دو نفری که اموال مردم را مصادره کرده اند، دو نفری که مردم را زده اند و مردم را بی دلیل و بدون محاکمه ی منصفانه به زندان انداخته اند، دو نفری که مردم را از سرزمین پدری ومادری شان رانده اند، دو نفری که در بسیاری از مناسبات خیروشراین سرزمینِ گرفتار نقشِ محوری داشته اند، یکی شما هستید و یکی آقای خامنه ای.
به ایشان گفتم: آقای هاشمی، ما مردم را زده ایم وکشته ایم واموالشان را برداشته ایم وخودشان را آواره و زندانی کرده ایم، ودرنقطه ی مقابل جماعتی را به نوا رسانده ایم. این خون ها وحقوق تباه شده مطلقاً جوری نیست که شامل مرورزمان شوند، وصاحبان حق – چه مرده چه زنده – فراموش کنند که چه ظلمی به آنان و به خانواده هایشان رفته است.
به ایشان گفتم: شما وآقای خامنه ای یا عامل مستقیم این خونها وحقوق تباه شده بوده اید، یا شاهد بوده اید، یا خبردارشده اید، یا ازکنارآن بی سروصدا عبورکرده اید. بهمین خاطرامضای شما دوتن پای اینهمه آسیب و نادرستی هست تا مگر به اعاده ی حقوقِ معوقه ی مردم اقدام کنید.
به ایشان گفتم: من راه چاره ای برای دنیا وآخرت شما دارم که بعنوان “هدیه” ای تقدیمتان می کنم. در یک هدیه، حتماً باید شأنی از”هدایت” متجلی باشد. وآن هدیه را برای ایشان واگشودم و گفتم: بیایید و درسایت شخصیِ خود به تک تک این موارد اشاره کنید وازصاحبان حق حلّیت بطلبید!. که اگر به این اقدامِ انسانی واسلامی قیام کنید، هم دنیا وآخرت خود را پاکسازی کرده اید، وهم اخلاق پوزش خواهی واعاده ی حق را دراین دیرهنگامِِ کشور بجریان انداخته اید.
این سخنِ من به آقای هاشمی، با اطمینان می گویم تنها سخنِ صریح وبی اعوجاج وخیرخواهانه ای بوده است که تاکنون کسی آن را با جناب ایشان درمیان گذارده است.
عمده ی افرادی که به محضر ایشان راه می یابند!، سخن به مدیحه و چاپلوسی می رانند واجازه نمی دهند یک مسئول با خودِ خودش مواجه شود. که اگر من روزی با <آقای> خامنه ای نیز مواجه شوم، همین سخنان را با وی درمیان خواهم گذارد. که: دست شما ای عزیز، به خون ومال وآبرو و حقوق مردم آلوده است. بیایید و درهمین چند صباح باقیمانده کاری بکنید و پای خود را ازغرقاب حق الناس بدر ببرید. که امروزاگر دست برپشت دست می زنید و مأیوسانه “واویلا” سرمی دهید، همه ازهمین حق الناسِ به هیچ گرفته شده است. حالا حق خدا وآسیبی که ما و شمایان به اعتقاد مردم وارده آورده ایم بماند.
اکنون نیز دراین ورطه ای که شیوخِ شوخِ<!!> شورای نگهبان<!> به اشاره ی <آقای> خامنه ای به “له” شدگی آقای هاشمی فرمان فرموده اند، می گویم: تنها راه باقی مانده برای ایشان، تنها وتنها همین است. که به دستهای خود بنگرند. وبه ترمیم ضایعاتی قیام کنند که خود درآنها دخیل وشاهد ومقصر بوده اند.
به ایشان درآن روز گفتم: ورود به عرصه ی پوزش خواهی، گرچه درقدمهای نخست، دشوار و آشوبنده است اما حتماً درقدمهای بعدی برکات خدا را نصیبتان خواهد کرد! وهمان خداعزتی صد برابر به سمت شما سرازیر می کند!. وگفتم: این اقدام شما، کفِ آن چیزی است که فعلاً می شود بدان دست برد. وگرنه در پیشگاه خدای متعال، حسابرسی ها و واگشایی ها بسیار موئین است وبنا بفرمایش قرآن به ذره ی خردل می انجامد!.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر